Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-05-02@05:24:40 GMT

به خاطر اجاره خانه قاتل شدیم

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۶۳۵۳۴

به خاطر اجاره خانه قاتل شدیم

ساعت ۳ بعد از ظهر بود که زن سالخورده از مجموعه ورزشی بیرون آمد. به سفارش دکتر معالجش باید هفته‌ای دو بار به استخر می‌رفت و آب درمانی می‌کرد. وقتی کنار خیابان ایستاد با دیدن خودرو پراید سفید رنگی که مردی نیز روی صندلی عقب آن نشسته بود دست بلند کرد و سوار شد. فکر می‌کرد خودرو مسافربر است، اما به محض اینکه زن سالخورده داخل خودرو نشست برق النگو‌هایی که در دست راستش بود چشم راننده را گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مرد جوان از آیینه به برادرش که روی صندلی عقب نشسته بود اشاره‌ای کرد و سناریوی یک جنایت هولناک کلید خورد.

 متهم ۴۴ ساله حالا روبه‌روی افسر پرونده‌اش نشسته و ماجرای قتل زن سالخورده را بازگو می‌کند. برادرش که عامل اصلی قتل است وقتی خود را در محاصره پلیس دید خودزنی کرد و حالا در بیمارستان بستری است. هردو متهم به دستور بازپرس محمد جواد شفیعی بازداشت هستند تا تحقیقات پرونده‌شان تکمیل شود.

سرقت برای پرداخت کرایه خانه

قیافه‌اش آرام و خونسرد است. او در حال حاضر متهم ردیف دوم پرونده است و متهم به جنایت بر میت، معاونت در قتل، مشارکت در سرقت مسلحانه و آدم ربایی است.
مقتول را می‌شناختید؟

نه اصلاً. کنار خیابان پیروزی مقابل بازار تره بار ایستاده بود. ساکی در دست داشت تا ما را دید دست بلند کرد ما هم سوارش کردیم.

چرا سوارش کردید مگر مسافربری می‌کردید؟

نه آن روز از صبح دنبال طعمه‌ای برای سرقت می‌گشتیم. البته اولین باری بود که قصد سرقت داشتیم آن هم برای اجاره خانه بود ما به پول نیاز داشتیم. صاحب خانه پول پیش و اجاره خانه را زیاد کرده بود. با برادرم به این فکر افتادیم که سرقت کنیم. ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۲۵ آذر از بومهن به تهران آمدیم. در خیابان‌ها می‌چرخیدیم و به‌دنبال سوژه بودیم. می‌خواستیم از آن‌ها پول یا طلا سرقت کنیم تا بتوانیم پول اجاره خانه را فراهم کنیم.

از کجا فهمیدی طلا یا پول دارد؟

پیرزن روی صندلی جلو نشست و برادرم روی صندلی عقب نشسته بود تا هم نشان دهد که مسافر است و اعتماد سایر مسافران را جلب کند و هم اینکه بتواند از پشت سر راحت خفتگیری کند. سوار که شد چشمم به النگو‌های پیرزن افتاد و به برادرم از داخل آیینه اشاره کردم. او شوکر و چاقو به همراه داشت و از پشت سر به پیرزن با شوکر ضربه زد. ناگهان جا خورد فریادی کشید و در را باز کرد که فرار کند. اما من با دست او را گرفتم و در را بستم که از فرارش جلوگیری کنم. برادرم هم با چاقو به او ضربه زدم، به قدری استرس داشتم که نمی‌فهمیدم چند ضربه زد. اما در همان حال موفق شدیم که النگو‌های مقتول را درآوریم. می‌خواستیم او را در کنار خیابان رها کنیم، ولی به خودمان گفتیم که اگر زنده بماند هویت مان را لو می‌دهد به همین دلیل او را به قتل رساندیم.

بعد از جنایت چه کردید؟

همان طوری که مقتول روی صندلی جلو سمت شاگرد نشسته بود به سمت پردیس و بومهن راه افتادیم تا به محل زندگی مان رسیدیم. جسد را از ماشین بیرون آورده و در چاله‌ای آتش زدیم. صبح روز بعد به سراغ جسد رفتیم آن را در سه کیسه انداختیم و به سمت رودخانه بومهن حرکت کردیم و در همان حوالی کیسه‌ها را رها کردیم.

چطور دستگیر شدید؟

خانواده مقتول گم شدن او را به پلیس گزارش داده بودند. پلیس که وارد ماجرا شد دوربین‌ها را بررسی کردند و به ما رسیدند.

شما هم اعتراف کردید؟

نه. اما در بازرسی از خانه النگو‌های پیرزن پیدا شد. از طرفی مدارک پلیسی به قدری کامل بود که پلیس را به ما رساند. برادرم هم که خود را در دام پلیس دید، اقدام به خودکشی کرد، اما مأموران فوراً به او رسیدگی کردند و از مرگ نجات یافت و الان هم در بیمارستان بستری است. بعد از اینکه من و برادرم دستگیر شدیم و به جنایت اعتراف کردیم، محل رها کردن جسد را نشان دادیم.

پشیمانی؟

فکرش را نمی‌کردیم تأمین هزینه اجاره خانه ما را به قاتل تبدیل کند. البته قتل را برادرم مرتکب شد و من جسد را آتش زدم. از همان روز در شوک هستیم و نمی‌دانیم چه‌کار باید انجام دهیم.

اعتیاد داری؟

نه، آن روز فقط یک قرص ترامادول خورده بودم، ولی برادرم اعتیاد دارد.

چرا با خودتان چاقو و شوکر حمل کرده بودید؟

برای اینکه مالباخته‌ها بترسند و پول و وسایل با ارزش خود را در اختیارمان قرار دهند.

سابقه دارید؟

نه من و نه برادرم هیچ سابقه کیفری نداریم و آن روز اولین روزی بود که می‌خواستیم خلاف کنیم، اما همان اول راه قاتل شدیم.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: قتل اخبار جنایی اجاره خانه روی صندلی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۶۳۵۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر

مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

 در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

دیگر خبرها

  • شناسایی قاتل کشتی تایتانیک در یک عکس ۱۱۲ ساله
  • شناسایی قاتل کشتی تایتانیک در یک عکس 112 ساله (+عکس)
  • دستگیری سارق مسلح موتورسیکلت در کمتر از یک ساعت
  • ♦️دستگیری سارق مسلح موتورسیکلت در کمتر از یک ساعت
  • با یک کلیک به هر جا که می خواهید سفر کنید
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • رد پای رشد قیمت اجاره خانه در پرند/ انتظارات تورمی قیمت مسکن در شهرهای حاشیه تهران را افزایش داد
  • وحید شمسایی: اگر قهرمان نمی شدیم به خانه می رفتم و تمدید نمی کردم!
  • چرا هیچ دستگاه نظارتی به داد مستاجران نمی‌رسد | اختیار آینده زندگی ما دست صاحبخانه هاست! | مستاجران به ناچار اجازه می‌دهند بر سرشان کلاه برود
  • شب عید املاکی‌ها، روز سیاه مستاجرها